نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

خاطرات

دیروز تولد یکی از همکلاسی های کلاس موسیقی نادیا بود بنام پرهام کوچیکه ،که مامانش یه کیک بشکل بلز خریده بود و تو تایم استراحت بچه ها یه تولد کوچولو و جمع و جور گرفتند . یک کمی بچه ها رقصیدند و بعد هم شمع فوت کردند و کیک خوردند. چند روز پیش هم که رفته بودم تا برای تولد پرهام کادو بخرم یک جعبه مداد شمعی خیلی خوشگل دیدم با نوک های تیز و انتهایی پهن که با هر دو طرفش هم میشد نقاشی کرد . نادیا خیلی خوشش اومد ازشون و کلی  نقاشی کشید نقاشیهایی زیبا با شخصیتهایی جالب. خودش بهشون میگه مدادهای جادویی که باهاشون میتونه نقاشی های زیبا بکشه. دیروز هم یه دونه رنگ قرمزش رو برده مهد که برای یک روز به دوستش وانیا قرض بده که وانیا نیومده و مداد هم به ...
20 خرداد 1394

گردش با دوستان

در این دو سه هفته گذشته یکی از کارهایی که ما برای اولین بار انجام دادیم ،‌ این بود که دخترکمون رو همراه با دوستان صمیمیش برای تفریحاتی به بیرون بردیم. یکبار با ثنا و مامانش به استخر رفتیم که چون ثنا یه تیوپ با خودش آورده بود کل تایم رو جهت استفاده نوبتی از اون با هم درگیر بودن و  قهر و آشتی میکردند. یکبار هم با طهورا و مامانش برای دیدن جشن گلابگیری رفتیم پارک ولی بخاطر اصرار بچه ها به قسمت بازی ها رفتیم و بچه ها هم کلی با وسیله ها بازی کردند و کلی هم شن بازی کردند و حسابی بهشون خوش گذشت. دفعه بعد هم با طهورا و مامانش رفتیم استخر که چون طبق قولی که من به نادیا داده بودم براش تیوپ خریده بودم نادیا هم در استخر بیشتر با تیوپش مشغول ...
16 خرداد 1394

اولین نوشته های مفهوم نادیا خانوم

نادیا خانوم ما دو سه هفته پیش اولین نوشته های مفهوم رو خودش به تنهایی نوشت. اعداد رو از یک تا پنج نوشت بدون اینکه کسی یادش داده باشه . چون من  به هیچ وجه هیچگونه عجله ای برای آموزش خوندن  و نوشتن به گل دخترم ندارم و بهمین خاطر هیچوقت برای آموزشش حتی نوشتن اسمش هم هیچگونه تلاشی نکردم و خوشبختانه مهدکودکی هم که انتخاب کرده ام چنین روالی نداره .البته یه مدتیه که کلا خیلی دوست داره بنویسه. اما چند هفته پیش دیدم روی یک تقویم  کوچیک داره یه چیزهایی مینویسه . بعد هم صدام کرد که مامان ببین چی نوشتم. دیدم اعداد رو از یک تا پنج نوشته . به پنج هم میگفت اون که شکل کوهه پنج هست ( البته قبلا هم یکبار گفته بود (با عرض پوزش) پنج ...
16 خرداد 1394

اولین کارنامه نادیا خانوم

این هم اولین کارنامه درسی عسل خانوم من که  مربوط هست به گذراندن اولین ترم کلاس زبان که با نمره 100 در زمستان گذشته به پایان رسوند.  ولی چون اولین جلسه ترم بهار رو  نرفته بودیم کارنامه اش رو داده بودند به مامان دوستش و اون هم  آخرین جلسه ترم بهار که دو هفته پیش بود به من داد. البته امتحان هم چندان امتحانی نیست که بچه ها اذیت بشن ولی خوب جلسه آخر با این عنوان انجام میشه. عشق مامان امیدوارم که هرروز شاهد موفقیتها و پیشرفتهای تو باشم.  اون چیزی که برای من خیلی مهمه سلامتی ، شادی و رضایت درونی تو  هست  عزیز مادر. و این رو بدون که مامان همیشه در راه زندگی حامی تو خواهد بود. ...
16 خرداد 1394
1